زنگ انشا- من: نوشته ی زهرا کریمی نژاد

ساخت وبلاگ

هوالمحبوب


مادرم میگوید من یک نویسنده ی کوچک هستم؛ پدرم میگوید من یک دانشمند کوچک هستم.

در فامیل همه به من کتابخوان کوچک می گویند؛ شاید به خاطر اینکه مادرم کتابدار است به کتاب و کتابخانه علاقه دارم.

در کودکی ام همیشه با مادرم به کتابخانه می رفتم؛ دختر عمه ام به من بچه مثبت می گوید و پسر عمویم به من و دختر عمه ام دوقلو می گوید.

ولی من در عین حال یک خصوصیت دیگر هم دارم که مادرم میگوید این هم می تواند خصوصیت بد باشد هم خوب: چون من گاهی با خودم و یا با میز و صندلی و ... حرف می زنم.بعضی از بچه ها در فامیل به من جادوگر خجالتی میگویند، چون یک بار به دروغ گفتم: توپی که بالای درخت گیر کرده است فردا خواهد افتاد و همین طور هم شد! البته به وسیله ی بادی که شب قبل وزیده بود. راست راستش را هم بخواهید من خودم نمیدانم چه کسی هستم.گاهی فکر میکنم که شخصی هستم که فقط نقش زهرا را بازی میکند. مامان می گوید تو بزرگترین نوه از طرف مادری هستی.برادرم دائم روی اعصاب من است اما دعوایمان پنج دقیقه هم طول نمی کشد و این برای من شانس بزرگی است که در چنین خانواده ای زندگی میکنم. اما سوالی که ذهن مرا به خود مشغول کرده است این است که من واقعا کیستم؟!


خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : زنگ انشا ایران زیبای من, نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 163 تاريخ : يکشنبه 2 آبان 1395 ساعت: 15:22