هوالمحبوب دیروز که وسط ساعت کاری، دوباره مجبور شدم از مدرسه بیرون بزنم، کل مسیر مدرسه تا خانه را یک ریز ناله کردم، نارنگی خوردم، سرفه کردم و توی دلم به آنفولانزا فحش زشت دادم، رسیدم خانه و نشستم به , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب از پله ها که پایین خزیدم، نون جان نشسته بود جلوی پنجره، و ریز ریز گریه می کرد، از چشمهای قرمزش میشد همه چیز را فهمید. مامان زودتر رفته بود، من پناه بردم به اتاقم، روی صندلی نشستم و خیره , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب منی آختار داریخاندا، گئجهلر، آی ایشیغیندا، سارالیب آیا باخنا، منی آختار داریخاندا، گونشین، نازلی گوزونده، منی آختار داریخاندا، کوچلرده، خیاواندا، تک قالیب باغریمی غم باساندا، گوزومو د, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب دی ماه لعنتی برای من، شروع یک آشنایی پرالتهاب بود و بعد رفتن تا مرز جدی شدن و یکهو گسستن. گسستن از خودم، از زندگی، از همهء چیزهایی که مرا وصله میکرد به زندگی، تنشهای بعد از پایان رابط, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب دارم به مرز پنجاه میرسم، با صورتی که علیرغم شادابی نسبی، داره کمکم چروک میشه. هوای اردیبهشت، هنوز هم دلانگیزه. امروز تصمیم دارم یه پیادهروی طولانی داشتهباشم. یه مسیر شلوغ و پر از مغ, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب سر یه اتفاقی این هفته نمیخواستم برم جلسهء داستان، اما بعد جلسه که عکسها رو دیدم خیلی دلم گرفت، حس کردم وقتی نیستم، هیچ چیزی توی این جهان تغییر نمیکنه، به خاطر نبودن من هیچ چیزی عوض نشد, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب تا چند سال پیش، تصورم این بود که یه زندگی نرمال برای همهء آدمها یه جایی شروع میشه، یه جایی اوج میگیره و در نهایت تو نقطهء مشخصی به پایان خودش میرسه. فکر میکردم ازدواج هم جزئی از برن, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب داشتم به این فکر می کردم که اگه تو همین سنی که هستم بمیرم، چه حسرت هایی رو با خودم به گور می برم. طبیعتا خیلی تجربه های نکرده دارم، خیلی از حس ها، خیلی از لذت ها، خیلی از شگفتی ها رو،, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب دلم یک لحظه ی عاشقانه می خواهد، از آن لحظه های معرکه ای که وقتی به من می گویی «دوستت دارم»، ناخودآگاه بزنم زیر گریه. از آن عشق هایی که با دیوانه بازی شروع شود، از آن نگاه هایی که تا عمق , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب یه چیزی درست وسط سینه ام انگار از حرکت ایستاده. انگار یکی داره چنگ میزنه به سینه ام و هی دلم داره بالا میاد و میخواد تا فرار کنه از دست من....... دارم به تو فکر می کنم. به تویی که بودن باهات یه عالم دیگه ای بود. حیف که گم کردیم همو. حیف که ایستادیم و متوقف شدیم. دارم به اون روزهای خوب و شب های بهشتی فکر می کنم. به کتاب و قصه و شعر. به بازی و خنده و رقص کنان پرواز کردن. کجای این جهان ایستادی و داری بهم لبخند میزنی؟! فرشته ی کوچک من..... هنوز یادم نرفته هرچند کمی دیر هرچند کمی دیر هر چند کمی دیر.... ولی موقعی هم که بودی همین قدر عزیز بودی باور کن.... هنوزم جات درست وسط قلبمه. نگو که ندارمت..... یادمه توم مال همین حوالی بودی و من زود از دستت دادم.... برام دعا کن که بیام پیشت...., ...ادامه مطلب
هوالمحبوب یادم نمیاد از هفت سالگی تا همین الان که 29 سالمه، اول مهر اومده باشه و من استرس نداشته باشم! مگر اون یه سالی که کارشناسی تموم شده بود و من پشت کنکور ارشد مونده بودم یعنی مهر 89. ولی اونم چون به دلیل درس خوندن همش با استرس بود خیلی به چشمم , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب نفس های آخر ترم هشت بود. یه روز تیر ماهی خوشگل که درخت های توت دانشکده کم کم داشتن رنگ عوض می کردن، آخرین امتحان رو داده بودیم و قرار بود همگی جمع شیم توی اون آلاچیق محبوب و غزل خداحافظی رو بخونیم. همه ی اون 35 نفر نبودن. یعنی خیلی ها ترم, ...ادامه مطلب
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">,گاهی,عذرخواهی,فایده,برای,گرفتن,کامنت,بذارید,لطفا ...ادامه مطلب
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">,گاهی,عذرخواهی,فایده,همان,قبلی,برای,گرفتن,کامنت,بگذارید ...ادامه مطلب
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید: <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">,گاهی,عذرخواهی,فایده,همان,قبلی,برای,گرفتن,کامنت,بگذارید ...ادامه مطلب