ماه مون عسل

ساخت وبلاگ

هوالمحبوب

دیروز که روز اول ماه مبارک بود، با یه خستگی شدید شروع شد. خستگی ناشی از مسافرت یک روزه به ارسباران که هرچند خیلی خوش گذشت، ولی به دلیل یک روزه بودنش خستمون کرد حسابی!

ولی باعث نشد من کارهای مربوط به مدرسه رو نیمه تموم بذارم، تا ساعت دو تو مدرسه بودم و ورقه های امتحان نهایی رو تصحیح می کردم و پوشه های کار رو تکمیل میکردم. تا روزهای آتی کمی وقتم آزادتر باشه.

عصر که رسیدم خونه از شدت خستگی و گرما زدگی، تقریبا نیمه هوشیار بودم. ولی نخوابیم. چون کلی کار داشتم که باید انجام میدادم. نماز که خوندم نشستم به حساب کتاب کردن که چقدر از نذرهای دلی که بین خودم و خدا بوده؛ روی هم تلمبار شده و من انجامشون ندادم. یه صفحه کاغذ نوشتم و چسبوندم به کمدم. حالا هر روز که انجامش میدم جلوشون تیک میخوره و کمی از حجم عذاب وجدام کاسته میشه:)

دیروز که ماه عسل شروع شد از اول تا آخرش فقط گریه کردم. صرفا به خاطر ناشکری هایی که همیشه میکنم. وفتی مرتضی مهرزاد هشت سال پیش یادم اومد، برق خوشحالی تو چشام دوید، وقتی تو مسابقه های پارالمپیک میدیدمش کلی ذوق می کردم؛ به خاطر اینکه یه انسان منزوی به حدی متحول شده که حالا داره برای مدال المپیک می جنگه. خیلی خوشحالم برای خودش و برای برنامه ماه عسل. هرچند منتقد جدی ماه عسل هم هستم و معتقدم خیلی از برنامه هاش الکی اشک چشم میگیره؛ ولی باور کردم که یه برنامه می تونه یه زندگی رو تغییر بده. مهم اینکه که اراده کنیم. حالا از اول ماه رمضون منم شروع کردم به تغییرات مثبت. امیدوارم تمام تفکراتم درباره ی چند ماه آینده ثمر بده و منم سال بعد تو نقطه ی اوجی که مرتضی مهرزاد ایستاده بایستم.

این چند روز گذشته خیلی خوب بود همه چی. با دوستی که دچار اختلاف شده بودیم صلح کردیم . دوباره دوستی هامون رو از سر گرفتیم، درباره ی قرارداد سال آتی تصمیم های مهم گرفتم و برنامه ام برای متمرکز شدن روی کتابم تقریبا سر و سامون گرفته. خیلی خیلی دلم میخواد وقتی تموم شد یه انتشارات اسم و رسم دار چاپش کنه. امیدوارم دعام کنید....

طاعات تون مقبول

تو دعاهاتون منم یاد کنید لطفا


خاطره سازی ممنوع...
ما را در سایت خاطره سازی ممنوع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6zemzemehayetanhayea بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 0:46