هوالمحبوب داشتم فایلهای دانلود شده رو از گوشی به کامپیوتر منتقل میکردم که چشمم خورد به یه پوشه که تماسهای ضبط شده توش ذخیره شده بود. من هیچ وقت تماسی رو ضبط نمیکنم، منتها به قول ثریا مشکل لپ بیقرار دارم و گاهی موقع صحبت خود به خود دکمۀ ضبط فعال میشه و بعد از قطع کردن میبینم تماس تلفنیام با کسی ضبط شده. گاهی برای تجدید خاطره خوبه مرور کردنشون مخصوصا اگر یه تماس طولانی با یکی از دوستات باشه. الان دارم صدای مهدیار و نرگس و فاطی و خواهرم و چند نفر دیگه رو گوش میکنم دوباره. گوش میکنم و لبخند میزنم. مهدیار داره رسیدنم رو چک میکنه که قزوین پیاده بشم یا تاکستان، خواهرم خداحافظی میکنه و گوشی رو میده دست ایلیا و اون داره قصۀ شعر جدیدی رو که از حنا و رونا یاد گرفته برام تعریف میکنه. ارباب من دنده به دنده، ارباب من بشقاب پرنده و ... توی تماسم با فاطی، داریم دربارۀ نامزدش و مشکلاتشون حرف میزنیم. نرگس فقط چند بار الو الو میگه و بعد دیگه خبری از ادامۀ تماس نیست. توی یه تماس با خواهرمم السا داره حرف میزنه. از عروسکهاش و بادکنکش داره حرف میزنه و اینکه کی میرسم که باهاش بازی کنم.تعداد تماسهایی که ناخواسته ضبط شده خیلی زیاده، بیشترش متعلق به همکار رو اعصابمه. دارم به این فکر میکنم که بعد از این با هر آدم دوستداشتنیای که حرف میزنم، این بار تعمدی تماسش رو ضبطش کنم برای وقتهای دلتنگی.من زیاد حرف میزنم با آدمها. زیاد توضیح میدم مسائل رو و تصورم اینه که با حرف زدن میشه جلوی خیلی از سوتفاهمها رو گرفت. به جای اینکه بشینیم از دور قضاوت کنیم و توی ذهنمون آدمها رو متهم کنیم، چه بهتر که حرف بزنیم. اما بعضیها ترجیح میدم الکی بها بدن برای حرف نزدنشون و برچ, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب از پله ها که پایین خزیدم، نون جان نشسته بود جلوی پنجره، و ریز ریز گریه می کرد، از چشمهای قرمزش میشد همه چیز را فهمید. مامان زودتر رفته بود، من پناه بردم به اتاقم، روی صندلی نشستم و خیره , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب عصر توی گروه بچه های دبیرستان، آرزو عکس های سفر اخیرش را گذاشته بود و با آب و تاب از تاج محل و سایر دیدنی های هند حرف میزد. من همین طور که زل زده بودم به عکس ها، بی هوا پرسیدم آرزو جدا هنده, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب 1-هیچ وقت از یه کتاب, خوان نپرسین بهترین کتاب, که خوندین چیه، این مسخره ترین سوالیه که میشه از یه خوره ی کتاب, کرد، شاید در لحظه چند تا اسم هم بهتون بگه ولی در ضمیر ناخودآگاه خودش معذب خواهد ب, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب دلم یک لحظه ی عاشقانه می خواهد، از آن لحظه های معرکه ای که وقتی به من می گویی «دوستت دارم»، ناخودآگاه بزنم زیر گریه. از آن عشق هایی که با دیوانه بازی شروع شود، از آن نگاه هایی که تا عمق , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب دارم به این فکر می کنم که دیگه زندگی چیز جذابی برای ادامه دادن نداره. به این فکر می کنم که اگه همین الان سرم رو بذارم و بمیرم هیچ افسوسی در کار نخواهد بود. بعضی از اون آرزوها و رویاهایی که داشتم، محقق شدن و بعضی هاشونم وقت شون گذشته. خیلی چیزها رو به دست آوردم و خیلی چیزها رو برای همیشه از دست دادم. یه زمانی اگه انگیزه ام برای ادامه عشق بود حالا دیگه اونم ندارم. جز یه سر شوریده و یه دل هزار تکه شده و یه بار گناهی که هر روز با خودم می کشم چیزی ندارم. اگه زندگی همین لحظه تموم بشه خوشحال نخواهم بود چون میدونم که خدا با دیدنم حالش خوب نمیشه. ولی ناراحت هم نخواهم بود چون چشمم به دنیا نیست. چون چشم دنیا و آدم هاشم هیچ وقت به من نبوده. شاید از بابت خانوادم ناراحت باشم و از بابت شاگردهام. , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب توی زندگی هر دختری مردی است که بودنش قوت قلبه. برای تک تک لحظه های خوبی که باهاش داشتیم. برای اخم های پیشانی اش، برای لبخندهای کمرنگ روی لبهایش. برای حضور قهرمانانه اش در زندگی تک تک مان. برای روزهایی که نگران نفس هایش بوده ایم. برای لحظه هایی که عصبانی اش کرده ایم. به خاطر تمام بودن هایی که حس ارزشمند بودن به ما تزریق کرده است. برای خاطر صلابت مردانه ی تمام پدران، همه ی مردان دوست داشت, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب این روزها دغدغه ی بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی، شده است حفظ حریم خصوصی! تصورش را بکنید من هر روز از غذای ظهرم گرفته، تا دل دادن و قلوه گرفتن با معشوقه ام را، در شبکه های اجتماعی به اشتراک میگذارم و بعد توقع دارم مردم سوال شخصی از من نپرسند و در خصوصی برای من ابراز احساسات نکنند!! گاهی وقت ها از این میزان تناقض در افراد و چهره ها تعجب میکنم. چطور وقتی دو بازیگر سرشناس در این مملکت با هم ازدواج میکنند؛ توقع دارند تمام مردم این وصلت میمون و مبارک را به فال نیک بگیرند و برایشان آرزوی خوشبختی کنند؛ مدام از این برنامه به آن برنامه دعوت می شوند و جیک جیک مستان شان است؛ اما وقتی همان زوج محترم بعد از چند سال تصمیم به جدایی میگیرند؛ هر نوع سوالی در خصوص صحت و سقم این مسئله میشود حریم خصوصی و سرک کشیدن در زندگی شخصی آدم ها؟! بیایید تکلیف مان را با خودمان روشن کنیم، یا ما مردم را محرم میدانیم یا نمیدانیم. اگر مردم محرم ما هستند پس می توانند درباره ی ازدواج و طلاق ما کنجکاو شوند و اگر مردم نامحرمند پرسش از ازدواج و کنجکاوی درباره ی طلاق به یک میزان جزو حریم شخصی است. توقع نداشته ب,حریم خصوصی,حریم خصوصی چیست,حریم خصوصی زن وشوهر ...ادامه مطلب
هوالمحبوب مادرم میگوید من یک نویسنده ی کوچک هستم؛ پدرم میگوید من یک دانشمند کوچک هستم. در فامیل همه به من کتابخوان کوچک می گویند؛ شاید به خاطر اینکه مادرم کتابدار است به کتاب و کتابخانه علاقه دارم. در کودکی ام همیشه با مادرم به کتابخانه می رفتم؛ دختر عمه ام به من بچه مثبت می گوید و پسر عمویم به من و دختر عمه ام دوقلو می گوید. ولی من در عین حال یک خصوصیت دیگر هم دارم که مادرم میگوید این هم می تواند خصوصیت بد باشد هم خوب: چون من گاهی با خودم و یا با میز و صندلی و ... حرف می زنم.بعضی از بچه ها در فامیل به من جادوگر خجالتی میگویند، چون یک بار به دروغ گفتم: توپی که,زنگ انشا ایران زیبای من ...ادامه مطلب
هوالمحبوب اولین زنگ انشا در کلاس ششم: موضوع: من.... هدفم از طرح این موضوع آشنایی بیشتر با بچه ها و زندگی هاشون بود. اطلاعاتی که خیلی راحت میتونستم از لابه لای زندگی شون کشف کنم؛ ولی وقتی شروع کردن به خوندن انشا واقعا ذوق زده شده بودم...تعدادی از بچه ها واقعا قلم شون معرکه بود. چیزهایی رو نوشته بودن که من حتی بهش فکر نکرده بودم. از آرزوهاشون، از اسم های خاص و لقب های خاصی که بین فامیل بهش معروفن. دانش آموزی دارم به اسم «زهرا» که توی فامیل به نویسنده ی کوچک معروفه و تخیل قویی داره و مطمئنم یه روزی توی نویسندگی حرفی برای گفتن خواهد داشت. تصمیم دارم هر کدوم از , ...ادامه مطلب