هوالمحبوب برای دی ماه امسال، هیچ برنامۀ سفری نداشتم، یعنی اصولا اونقدر گرفتار پروسۀ کاری هستم که به سفر فکر نمیکنم. هفتۀ پیش که خانواده راهی مشهد بودن، هرچی اصرار کردن که توام بیا، گفتم نه، من دو ر, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب از پله ها که پایین خزیدم، نون جان نشسته بود جلوی پنجره، و ریز ریز گریه می کرد، از چشمهای قرمزش میشد همه چیز را فهمید. مامان زودتر رفته بود، من پناه بردم به اتاقم، روی صندلی نشستم و خیره , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب هیچ وقت با کسی تعارف نکن، مخصوصا سر مسائل کاری، نهایت چیزی که در این تعارفها عایدت میشود، جیب بیپول و اعصاب داغان است، برای پول کار کن نه برای وجدانت، در کار معرفت به خرج نده، اجازه نده , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب یکی که برام بخونه: کوه و میذارم رو دوشم رخت هر جنگ و می پوشم موج و از دریا میگیرم شیره ی سنگ و می دوشم میارم ماه و تو خونه میگیرم باد و نشونه همه ی خاک زمین و میشمرم دونه به دونه اگه چشمات ب, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب سر یه اتفاقی این هفته نمیخواستم برم جلسهء داستان، اما بعد جلسه که عکسها رو دیدم خیلی دلم گرفت، حس کردم وقتی نیستم، هیچ چیزی توی این جهان تغییر نمیکنه، به خاطر نبودن من هیچ چیزی عوض نشد, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب دیشب یه لباس یک دست سفید تنم بود، کاپش نارنجی پوشیدهبودم، به خودم رسیدهبودم. انعکاس این حال خوب رو در رفتار و لبخند همکاران هم میدیدم، همه میگفتن چقدر خوب شدی این چند روزه نسرین، داشتم, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب دیشب تا ساعت ده منتظر اعلام تعطیلی بودم، نه دوش گرفتهبودم، نه لباس اتو کردهبودم و نه تصحیح ورقهها تموم شدهبود، اما نامردا تعطیلمون نکردن و گفتن که مدارس با یک ساعت تاخیر شروع میشه. هم, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب دارم تلاش میکنم که حال خودم و رو خوب بکنم، راحتتر حرف میزنم، راحتتر اعتراف میکنم و سعی نمیکنم حس واقعیم رو پنهون کنم، اینجوری عذاب کمتری میکشم. حالم خوبه چون رابطهام با خدا هم , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب بخش هایی از کتاب تئوری و انتخاب و نوشته ی ویلیام گلاسر: در تئوری انتخاب چیزی که بیشتر از همه توجهم رو جلب کرد و بهم فهموند که چقدر این اشتباه رو در روابط خودم داشتم کنترل بیرونی بود. کنت, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب امروز با اولیای بچه ها جلسه داشتیم. موضوع جلسه برنامه ریزی و هماهنگی برای آزمون های نیم سال اول بود.چند وقتی بود که جسته و گریخته از زبان مدیر آموزشی مون، میشنیدم که بعضی از اولیا نسبت به, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب همیشه دوست داشتم جایی که کار میکنم، یه نیروی فعال و بهدردبخور باشم؛ نه آدمی که بهش اعتماد نمیشه. اما اون دو سال لعنتی توی اون مدرسهی نفرین شده جوری روح و روانم رو بههمریخته که هنوزم , ...ادامه مطلب
هوالمحبوب گاهی و با تمام وجود خسته می شوم از دویدن و نرسیدن، از تلاش کردن و نتیجه نگرفتن، از بی محبتی دیدن و خرج هیچ و پوچ شدن، گاهی دلم خالی می شود، خالی از عشق، خالی از شور زندگی، خالی از انگیزه. ا, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب صبح با چشم هایی پف کرده، در حالی که لحاف را گاز میزنم، با صدای داد سوم مامان، از خواب می پرم، ساعت شش و نیم است، وضو می گیرم و نماز میخوانم، درگیری بزرگم مثل همیشه صبحانه است، سر نماز تصمیم, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب گفتن اینکه وضع کسب و کار امسال چنگی به دل نمی زد، هیچ دردی, را دوا نمی کند، شاید تصور اینکه زمستان امسال چطور خواهد گذشت، قبل تر ها عصبی ام می کرد، اما حالا دارم با وضع موجود کنار می آیم. یا, ...ادامه مطلب
هوالمحبوب وقتی صبح با راننده ی اسنپ دعوا می کنم، وقتی وسط اتوبان می گویم نگه دارد تا پیاده شوم، وقتی زیر گذر را رد می کند و نگه نمی دارد، وقتی از دادهایم نمی ترسد، وقتی از تهدیدهایم نمی ترسد، تو ب, ...ادامه مطلب